معنی رتوش کارى
حل جدول
هنرى در عکاسى
دوباره کارى
تکرار
معادل فارسی رتوش
پرداخت
ماهر در کتک کارى
یکه بزن
کنایه از سمبَل کارى
ماله کشى
کارشکنى و خراب کارى
سابوتاژ
دست به کارى زدن
مبادرت
دست کارى و تغییر دادهها
پردازش
کارى را آهسته انجام دادن
لک و لک
اهل کتک کارى حرفه اى
یکه بزن
لغت نامه دهخدا
رتوش. [رُ] (فرانسوی، اِ) اصلاح. دستکاری. در اصطلاح عکاسی، دستکاری عکس روی فیلم یا شیشه پس از ظهور آن بوسیله رنگ و مداد مخصوص، جهت زیبا کردن حالت و قیافه ٔ تصویر. (از فرهنگ فارسی معین).
- رتوش کردن، دستکاری کردن از عکس.
فرهنگ معین
(رُ) [فر.] (اِ.) دستکاری عکس و فیلم برای زیباتر کردن آن، پرداخت (فره).
فرهنگ عمید
دستکاری عکس پس از ظهور، اصلاح،
عربی به فارسی
چین , حاشیه چین دار , زواید , تزءینات , پیرایه , چیز بیخود یا غیر ضروری , افراط , لذت , تجمل , لرزیدن (از سرما) , حاشیه دوختن بر , ریشه دار کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
دستکاری، اصلاح چیزی پس از ساختن
معادل ابجد
1127